تعداد زیادی از ما نقاط ضعف و قوت خود را به خوبی میشناسیم و میدانیم که نقاط ضعف چه مشکلاتی برای ما به وجود آوردهاند، از مسائل کاری گرفته تا مسائل خانوادگی، نقاط ضعف و قوت جای پایشان در طول زندگی ما کاملاً مشخص است؛ نقاط ضعفی که حسابی آزارمان دادهاند و نقاط قوتی که فتح قلههای موفقیت را برای ما به راهی هوار تبدیل کردهاند. در این مطلب از کابان مگ راهکارها و روشهای مهم برای از بین بردن نقاط ضعف مورد اشاره قرار گرفته است.
تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت
شاید تصور کنید که زندگی همین است که هست؛ شما با این نقاط ضعف و قدرت به دنیا آمدهاید پس باید با آنها کنار بیایید. اما راستش را بخواهید نقاط ضعف و قدرت ممکن است جایشان را با یکدگر عوض کنند. بیشتر ما میخواهیم نقاط ضعف را به کلی حذف کنیم، اما چرا آنها را نقاط قوت جدید تبدیل نکنیم؟ در این مطلب از کابان مگ با ما همراه باشید تا یاد بگیریم چطور نقاط ضعف را در ۷ قدم به نقاط قوت تبدیل کنیم. این ۷ قدم توسط متخصصین روان شناسی معرفی شده است. افرادی که به این این پزشکان و روان درمان گران مراجعه کردهاند، جملاتی از این دست بیان کردهاند:
- چرا چیزهای جدید یاد نمیگیرم؟
- خجالت کشیدن نمیگذارد در هیچ جمعی صحبت کنم!
- هیچ وقت نمیتوانم لیست کارهایی که نوشته بودم را انجام دهم!
- چرا این قدر وقتم را در فضای مجازی هدر میدهم؟
- چرا همیشه به دنبال جلب رضایت دیگران هستم؟
- چرا شروع کاری این قدر برایم دشوار است؟
- چرا همیشه دلم پر از ترس است؟
- چرا پای چیزی که میخواهم نمیایستم؟
این افراد بعد از طی ۷ قدم آورده شده در ادامه، توانستهاند تغییر محسوسی در نحوه برخورد و رفتار خود به وجود بیاورند. خب حالا برویم سر اصل مطلب!
نقاط ضعف خود را بشناسید
همیشه به دنبال پیدا کردن و شناخت نقاط ضعف خود باشید. باید بدانید و به یاد بیاورید که این نقاط ضعف چقدر به شما لطمه زدهاند، چقدر جلوی خوشبختی شما را گرفتهاند و چقدر در مسیر رسیدن به اهدافتان، سنگ جلو پای شما انداختهاند.
شاید این مرحله کمی سخت باشد؛ به یاد آوردن شکستها و آسیبهایی که دیدهاید، قطعاً خوشایند نخواهد بود اما یکی از مراحل اصلی و ضروری برای تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت است. میتوانید یک ساعت وقت گذاشته و تمامی شکستهایی که از نقاط ضعف شما ناشی شدهاند را روی یک تکه کاغذ بنویسید یا صرفاً آنها را با خود مرور کنید.
عمیقتر احساس کنید
معمولاً موج اول احساس درد برای تبدیل نقاط ضعف به نقاط قوت کافی نخواهد بود. باید با هیولایی که شما را از رسیدن به هر آنچه خواستهاید بازداشته روبرو شوید و بدانید که از این به بعد یا به دوست شما تبدیل میشود، یا جایی برای او وجود ندارد!
بهتر است این مراحل را با حضور یک روان شناس به عنوان مربی اجرا کنید تا از بی نقص بودن آنها اطمینان حاصل کرده مطمئن شوید که فکر کردن به این مشکلات و شکستها تنها یک بار بوده و به چالشی روزانه برای شما تبدیل نشود. در ادامه مرحله اول و دوم را در قالب یک مثال آوردهایم که توسط یکی از روانشناسان برای ما بیان شده است تا به خوبی نحوه اجرا کردن دو مرحله ابتدایی را درک و لمس کنید.
آقای ایکس به مطب من مراجعه کرد و گفت که احساس میکند هوش و ذکاوت کافی ندارد و این مسئله را در محیط خانه و محل کار احساس میکند و متوجه نگاه سنگین همکاران و اعضای خانواده شده است. میگفت که از این شرایط خسته شده و میخواهد به این وضع پایان دهد. وقتی به اداره محل کارش نگاه میکند، میبیند تمامی هم دورهایهای او ترفیع گرفتهاند اما او هنوز همان جایی است که شروع کرده بود.
آقای ایکس از وضع کنونی ناراضی بود به نحوی که میگفت در محیط کار و داخل خانه کسی به او اهمیت نمیدهد. به وضوح میدید که چطور هوش کم که نقطه ضعف او محسوب میشد، باعث شده بود از کار و زندگی عقب افتاده و سد راه موفقت وی شود اما این تازه مرحله اول بود؛ برای شروع مرحله دوم از او پرسیدم: خب حالا که همه اینها را به من گفتی، چه حسی داری؟
وی اشاره کرد که احساس میکند عمرش را برای هیچ و پوچ هدر داده و به خودش به چشم فردی احمق مینگرد. خندهای تلخ بر روی لبهایش خشک شد و دیدم اشک در چشمانش جمع شده بود.
اگر روان شناس نبودم، به سمت او میرفتم، بغلش میکردم و حرفی دلگرم کننده به وی میزدم اما سختترین قسمت کار ما این است که نباید در مورد مسائل نظر خودمان را بگوییم. همین که ما روانشناسان در مورد چیزی قضاوت نمیکنیم، باعث میشود بتوانیم محیطی امن برای افراد فراهم کنیم تا بتوانند هر آنچه میخواهند بگویند. اگر این مراحل را به تنهایی انجام دهید، شاید کمی دشوار باشد اما غیر ممکن نیست. با کند و کاو در ذات آقای ایکس و گشتن برای اینکه چرا وی احساس حماقت میکند، باید در وی حماقت میدیدیم اما به هیچ وجه این طور نبود. حالا برویم سراغ مرحله بعد.
باورهای خودتان را بیابید
حال وقت آن رسیده که باورهای خود را در مورد مسائل مختلف بدانید. گاهی تصور این مسئله مشکل است که باور ما، صرفاً به معنای حقیقت نیست و تنها یک دیدگاه و عقیده است؛ دیدگاه و عقیدهای مخصوص به یک فرد. حالا که فهمیدیم حقایق همان باورهای ما هستند، میدانیم که میتوان عقاید را تغییر داد و برای رسیدن به نتیجه دلخواه، میتوانیم افکار، کنش و واکنشهای متفاوتی داشته باشیم.
مثلاً در این مرحله از آقای ایکس خواستم بگوید برای اثبات حماقت خودش، چه مدرکی دارد. گاه به گاه با مددجویانم شوخی میکنم و به او گفتم: خب اگر این قدر که فکرش را میکنید، احمق هستید، چطور شد که شرکت بزرگی مثل شرکت یک شما را استخدام کرد؟ نکند میخواهی بگویی دلشان برایت سوخت؟ جالب بود که آقای ایکس با تمام ناراحتی که داشت یک دل سیر خندید.
برای اینکه از شر نقاط ضعف رهایی یابید و آنها را به نقاط قوت تبدیل کنید، به دنبال شواهد و مدارکی باشید که ثابت میکنند نقاط ضعف شما واقعی هستند. هرچقدر هم نقاط ضعف زیادی داشته باشید، مطمئناً در قسمتهایی از زندگی هیچ نقطه ضعفی وجود ندارد و صرفاً دیدگاه شما است که باعث میشود آن را یک نقطه ضعف بپندارید. رفع نقاط ضعف و تبدیل آنها به نقاط قوت انواع گوناگونی دارد و ما در این به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم که بازخورد خوبی داشتهاند.
یکی از بهترین استراتژیها این است که بدانید نقطه ضعف شما، در کجا نتوانسته مشکلی برایتان به وجود بیاورد. حالا از خودتان بپرسید چه شد که نقطه ضعف، در این جا نتوانست شما را باز دارد؟ چه چیزی فرق داشت که نقطه ضعف شما در آن لحظه و مکان دیگر وجود نداشت؟
یکی از روان شناسان اشاره کرد در یکی از جلسات مشاوره ای، شانس این را داشتم که با اعضای یک شرکت بزرگ گفت و گویی داشته باشم. این شرکت علی رغم موفقیت خوب و دست آوردهای چشم گیر، اعضا و کارکنانی داشت که به سختی میتوانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. در طی مراحل اول و دوم به این نتیجه رسیدیم که این تیم ۲۲۰ نفره به دلیل ارتباطات خوبی که با مشتریان داشتند یکی از شرکتها در عرصه مخصوص به خود بودند. در این میان یکی داد زد «ای کاش همین قدر که به مشتریان اهمیت میدهند، به کارکنان هم اهمیت میدادند». در این جا بود که به خودم گفتم «خودشه!».
این جا بود که فهمیدیم نقطه ضعف و نقطه قوت آنها ارتباط بسیار نزدیک و تنگاتنگی با یکدیگر دارند. آنچه که آنها را به یکی از شرکتهای پیشتاز در عرصه تبدیل کرده بود، مهارت ارتباطی خوب با مشتریان و مشتری مداری آنها بود. در واقع کارمندان میدانستند که چطور خوب برقرار ارتباط کنند پس این تکنیکهای ارتباطی را روی کاغذ نوشتند و دریافتند که ارتباط بین فردی ضعیفی که وجود داشت، با این مهارتها به راحتی قابل تغییر است.
تمامی احتمالات را در نظر بگیرید
متأسفانه این مرحله در غالب موارد دست کم گرفته شده و بی اهمیت تلقی میشود غافل از اینکه در بیشتر موارد، شکست در این مرحله باعث به هم خوردن کل فرآیند میشود. دلیل این امر غریزه انسانی ما است که همیشه به یک جواب مشخص رسیده و بقیه احتمالات را نادیده میگیرد. وقتی میخواهیم جواب …=۱+۱ را پیدا کنیم، قبل از فکر کردن عدد ۲ به ذهن ما میآید.
این فرآیند جلوی پیدا کردن راهکارها را میگیرد. برای این که بتوانید راه حلی برای چیزی پیدا کنید، باید یک لیست بلند بالا از تمامی احتمالات را بنویسید. ممکن است در ابتدا سخت به نظر برسد اما در واقع کار چندان دشواری نیست.
اگر تصور میکنید زندگی سخت است و نقاط ضعفتان سالها است که از پیشرفت و شکوفایی شما پیشگیری کردهاند، این که تصور کنید این کار بسیار سخت است به شما کمک میکند؟ اگر بیش از حد به سخت بودن مسئله فکر کنید، احتمال اینکه سمت آن بروید بسیار کم است پس زیاد به آن فکر نکنید و شروع کنید به نوشتن حتی اگر بعضی احتمالات و ایدهها کاملاً بیهوده و احمقانه به نظر برسند. در این مرحله شما به درست بودن احتمالاً فکر نمیکنید و کافی است آنها را بنویسید.
نقاط ضعف خود را بیازمایید
این خاطره یکی از روانشناسان است: وقتی خیلی کوچک بودم، بهم میگفتند خیلی حساسم. من حساس نبودم و این تنها بخشی از فرآیند بلوغ و تکامل شخصیت من در آن زمان بود و وقتی بزرگتر شدم، این خصوصیت کمکم در من متعادل شد.
وقتی میگویند شما نقطه ضعفی دارید، با دقت و منطق به نقطه ضعفی که عنوان شده دقت کنید. آیا این نقطه ضعف، واقعاً یک نقطه ضعف است یا یک نقطه قوت که اطرافیان از آن خوششان نمیآید؟
مثلاً تا به حال بارها پیش آمده که به کسی بگویند: تو چقدر حساس هستی! چرا همه چیز را به خودت میگیری؟ اما در واقع این شخص توانایی همدلی با بسیاری افراد را دارد و حتی اگر منظور ما از تمسخر مستقیماً آن شخص نبوده ولی او ناراحت شود، یعنی توانایی همدلی بسیار خوبی با شخص مسخره شده را دارد. در غالب موارد این افراد میتوانند با استفاده از حساسیت خود، کوچکترین نشانههای ناراحتی را در افراد دیگر درک کرده، به آنها دلداری بدهند و کمک کنند.
حساسیت من به عنوان یک روان شناس، به من کمک میکند تا احساسات مددجویانم را به خوبی درک کنم و به همین دلیل در کارم موفق هستم. پس وقتی کسی نقطه ضعفی را به شما گوش زد کرد، فکر کنید که آیا این واقعاً نقطه ضعف است یا نقطه قوتی است که به اشتباه تعبیر شده؟
انگیزه، انگیزه، انگیزه!
در ادامه تجربیات یک روانشناس را در این باره مرور میکنیم.
خانم یک یکی از مراجعه کنندگان بنده است. ایشان جزو کارکنان یک شرکت تجاری بزرگ بودند. مافوقهای خانم یک بهصورت هفتگی جلسات ۵۰ نفره با کارکنان خود داشتند و بنده نیز برای مشاوره حضور داشتم. هدف از این جلسات راهبردهای استراتژیک برای عملکرد بهتر سازمان بود.
در یکی از این جلسات خانم دو اشاره کرد که بسیار بسیار خجالتی است و این خجالتی بودن اثرات بسیار عمیقی روی زندگی وی داشته و حالا نگران است که این نقطه ضعف، کارش را نیز تحت تأثیر قرار دهد.
در جلسات معمولاً قوانینی وجود دارد که حضار ملزم به رعایت آن هستند تا دیگران از قضاوت شدن نترسند و هر آنچه میخواهند بگویند. اگر احساس میکنید خجالتی هستید و این مسئله روی زندگی شخصی و کاری شما اثر خواهد گذاشت، برای رهایی از آن مطمئناً خرکاری خواهید کرد.
در کل طول جلسه خانم یک ساکت در ردیف انتهایی نشسته بود و هیچ حرفی نزد. در طول جلسه احساس کردم مدیران و مافوقها از روند کاری شرکت کاملاً راضی هستند و به جای رعایت صداقت، فکر میکردند که روش و سیاستهایی که برای شرکت انتخاب کردهاند، کاملاً درست و بی نقص هستند. در این میان خانم X به موضوعی اشاره کرد. ایشان خطاب به مدیران گفت: اگر شما با کار در آخر هفتهها موافق هستید و با آن هیچ مشکلی ندارید، چرا بیان کرده بودید که یک سیاست گذاری اشتباه است؟ آیا بهتر نیست برای کارایی بهتر به فکر استراحت کارمندان نیز باشید؟
در این جا بود که خانم یک روی سخن را باز کرده و مدیران را مجبور کرد صادقانه به اشتباهات خود اعتراف کنند. ایشان در این جلسه موفق شده بود نقطه ضعف خود را به یک نقطه قوت تبدیل کند و با حرفهایی که زد کل جلسه را به سمت و سویی دیگر هدایت کرد.
بعد از جلسه که با ایشان گفت و گو کردم، عنوان کردند که دیگر از طفره رفتن مدیران خسته شده و میخواسته که آنها به مشکلات و معضلات اصلی رسیدگی کنند. این یعنی انگیزه!
اگر انگیزه کافی برای کنار گذاشتن نقطه ضعف خود را داشته باشید، مهم نیست این نقطه ضعف چقدر بزرگ باشد، مطمئناً خواهید توانست آن را به یک نقطه قوت تبدیل کنید.
تا به آن روز خانم یک آن فرد خجالتی بود که هیچکدام از افراد شرکت از وی انظار نداشتند حرفی بزند به همین دلیل وقتی شروع به حرف زدن کرد، همه با دقت گوش دادند و این به نفع ایشان تمام شد!
در مورد نقاط ضعف خود سریع قضاوت نکنید چرا که هیچ چیز نه کاملاً سیاه است، نا کاملاً سفید. نقاط ضعف هرچقدر هم منفی باشند، قسمتهای مثبتی نیز خواهند داشت. بسیاری از ما به دنبال رفع نقاط ضعف هستیم اما تکنیک و روش صحیح، استفاده از نقاط ضعف برای و تبدیل آنها به نقاط قوت است.
وقتی به نقاط ضعف خود فکر میکنید، ببینید اثرات این نقاط ضعف روی روابط اجتماعی، طرز برخورد و اخلاقیات شما چطور است:
- آیا این نقاط ضعف شما را بی انگیزه کردهاند؟
- آیا احساس میکنید برای حضور در جایی کافی نیستید؟
- آیا مرتباً خودتان را با دیگران مقایسه میکنید؟
دقت داشته باشید که در زمان تبدیل نقاط ضعف را به نقاط قوت، نباید سعی کنید مثل کس دیگری برخورد کنید و شخصیت شما دستخوش تغییر شود. باید خودتان را آن گونه که هستید بپذیرید. این که نمیتوانید خودتان را این گونه قبول کنید، اولین نقطه ضعف شما است.
بهانه نیاورید
در پایان، یک مرحله نیز به بررسی کلی فرآیند اختصاص دارد. در مواردی افراد از این شاکی هستند که چرا این متود برای آنها کارایی نداشته است. در این حالت باید به دنبال مواردی باشید که از چشم شما پنهان مانده. همچنین باید کیفیت انجام هر مرحله را بررسی کنید و اینکه آیا کل فرآیند را درست طی کردهاید یا نه.
ممکن است بعضی افراد تقصیر را گردن چیزهایی بیندازند که ربطی به فرآیند اصلی ندارد. باید دانست که در این جا بحث مسئولیت مطرح است و ما مسئول فرآیندی هستیم که طی کردهایم.
در صورتی که این متود جواب نداد، مطمئن باشید که کل فرآیند یک نقصی داشته که با پیدا کردن و برطرف کردن آن، میتوانید نقاط ضعف خود را به نقاط قوت تبدیل کنید.
سخن آخر
مشکلات زندگی روز به روز در حال بیشتر شدن هستند و باید با آنها تطبیق یابیم. حال در این میان فرض کنید نقاط ضعف ما را مثل طنابهایی از زندگی باز دارند. بسیاری از ما وقتی اسم نقاط ضعف به میان میآید به آنها مثل قسمتهای منفی شخصیت خود نگاه میکنیم غافل از اینکه، میتوانیم آنها را به نقاط مثبت تبدیل کنیم و با استفاده از آنها در کار و زندگی خود موفقتر باشیم. خودتان را آن گونه که هستید قبول داشته باشید و تا حد امکان، به جای دور کردن نقاط ضعف، آنها را به سکوی پرتابی به سمت موفقیت تبدیل کنید.